نوشته شده در تاریخ توسط موسی صادقی | نظرات ()
آنگاه که ترنم دلنشین باران در سبزی بی انتهای شالیزارها به گوش می رسد ، آنگاه که هوهوی باد ، برگهای بی خزان کاج را در قلب کوهستانهای غرب به رقص در می آورد ، آنگاه که راه رفتن بر گرمای دلپذیر شنهای دریای جنوب برایم لذت بخش می شود ، آنگاه که لبهای ترک خورده کویر داغ مشرق با نگاهم تلاقی می کند و درختان استوار گز را در آیینه ی چشمانم به تصویر می کشد و آن هنگام که تلألو مناره هایت ، برق چشمان زیبایی را بر زیر سیطره خویش می کشاند ، تو را می بینم .
قلبم برای تو می تپد ...
برای تو روستای من...
روستای من مردنو
شهریور 1387
مرداد 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
تابستان 1388
تابستان 88
پاییز 88
